۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

گروگانگیری جمهوری اسلامی در تبریز به سبک جدید




،پس از دستگیری مرتضی عوض پور به همراه حسن رنجبر،در هنگام پخش اعلامیه ترحیم
از طرف اطلاعات سپاه نامه ای را به منزل مرحوم عوض پور از سوی ستاد خبری فرستاده اند که در آن قید شده که با هماهنگی معاون دادستان محترم (اقای هاشم زاده) آقای مصطفی عوض پور فرزند بزرگ! مرحوم صادق عوض پور به عنوان متهم به ستاد خبری احضار شده و ذیل نامه از مادر و برادر کوچکتر "مصطفی عوض پور" امضا گرفته شده که حتماً باید مراجعه کند تا دو نفر بازداشت شده آزاد گردند.

http://oyrenci.com/news.php?id=9678 منبع

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

مرتضی عوض پور فعال آذربایجانی بازداشت شد



فعال مدنی آذربایجان مرتضی عوض پور به همراه پسر خاله خود، حسن رنجبر، به هنگام پخش اعلامیه ترحیم (پدرشان) توسط ماموران امنیتی تبریز دستگیر شدند. این دو فعال آذربایجانی به هنگام پخش اعلامیه ترحیم که به ترکی نوشته شده بود دستگیر شدند. این در حالی است که ماموران امنیتی به هنگام شروع مجلس ترحیم در اطراف مسجد حضور یافته و با دوربین فیلمبرداری از حاضرین در مجلس فیلم و عکسبرداری نمودند.

http://www.oyrenci.com/news.php?id=9675

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

اولین ویدئو از تجمعات اعترضی امروز 13 بدر 1391 در کنار عروس رو به زوال آذربایجان(دریاچه اورمیه)

اولین ویدئو از تجمعات اعترضی امروز 13 بدر 1391 در کنار عروس رو به زوال آذربایجان(دریاچه اورمیه)

۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

صفحه رسمی فیسبوک فارسی وزارت امور خارجه آمریکا: در اقدامی فرا رسیدن سال نو را به فعالین دربند آذربایجانی تبریک گفت



صفحه رسمی فیسبوک فارسی وزارت امور خارجه آمریکا در اقدامی فرا رسیدن سال نو را به فعالین مدنی دربند آذربایجانی ابراهیم رشیدی و افشین شهبازی تبریک گفته است.

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=400807086598825&set=a.122234974456039.19319.121064324573104&type=1&ref=nf

۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه

ابراهیم رشیدی(ساوالان) پس از 67 روز بازداشت انفرادی در اطلاعات به زندان تبریز منتقل شد.


ابراهیم رشیدی روزنامه نگار آذربایجانی پس از 67 روز بازداشت انفرادی در اطلاعات تبریز به بند عمومی زندان تبریز منتقل شد.

۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

آرزوهای عطیه، همسر سعید متین پور، روزنامه نگار دربند آذربایجانی


خبرنگاران ایران -نیکی رهجو:عطیه، امسال بهار را هم مانند سال های گشته باید ساعتها تنها در جاده ها گز کند تا بتواند هفته ای بیست دقیقه از پشت شیشه های مات و از پشت تلفن با سعید همسرش گفتگو کند . سعید متین پور روزنامه نگار و نویسنده ی آذری را که زندانی است، می گویم .

عطیه طاهری، همسرسعید، در شهر زنجان زندگی می کند و مجبور است هر هفته برای دیدار با همسر دربندش راه درازی را طی کند و به زندان اوین بیاید ، جایی که حالا تنها خانه همسرش محسوب می شود .عطیه به جاده زل می زند و شکوفه ها و جوانه ها را نظاره می کند که بار دیگر همه جا را سر سبز و سر زنده جلوه می دهند آیا سعید نیز از این زیبایی ها بهره ای دارد. او دوباره چه زمانی خواهد توانست آزادانه این زیبایی ها را ببیند؟اینها همه در ذهن عطیه می گذرد ؟ سوالهایی که او برای آنها پاسخ مشخصی ندارد .

سعید 36 ساله با حکم هشت سال زندان اکنون در بند 350 زندان اوین به سر می برد . بندی که حتی در آن او از حق تماس تلفنی هم ممنوع است و او هفته به هفته از همسرش عطیه بی خبر است.

زمانی که تلفنهای این بند وصل بود او می توانست دقایقی در روز با همسرش صحبت کند و از حال و روزش بپرسد .آن زمان عطیه مجبور نبود هر هفته ساعتها در اتوبوس بماند و برای ملاقات با او به تهران بیاید و زود برگردد . اما حالا که زندانی های این بند از این حق هم محروم شده اند همسرش نمی تواند از گفتگوی کوتاه هفتگی بگذرد . هرچند همیشه سعید هم در بیم و اضطراب است، اینکه ایا همسرش به سلامت راه خانه تا زندان را طی می کند ؟ او همیشه نگران وضعیت جاده هاست .

سعید روزنامه نگار زنجانی تا کنون چند بار به خاطر فعالیتهای خبری اش بازداشت شده است، فلسفه خوانده است وعضو هیات تحریریه هفته نامه های «یارپاق»، «موج بیداری» و وبلاگ نویس و فعال مدنی است . او هیچ چیز نمی خواهد جز اینکه بتواند آزادانه کار و فعالیت کند .

چهارم خرداد سال 1386 روزی است که هیچ وقت از یاد عطیه همسر سعید نمی رود روزی که همسرش بازداشت و روانه زندان شد .این روزها هم نزدیک همان روز است روزی که یا د آور خاطرات تلخ برای اوست.

او و سعید در یکی از خیابان های زنجان قدم می زدند شب خنکی بود وباد بهاری از صورتهایشان می گذشت، آنها سرگرم گفتگو بودند و از زندگی و آینده شان از هر دری سخن می گفتند که ناگهان ماموران امنیتی سعید را در خیابان دستگیر کردند .

ماموران آن روزهمراه با عطیه به خانه شان رفتند و همه جا را زیر و رو کردند و وسایل شخصی سعید را با خود بردند .آنها حتی تلفن خانه را قطع کردند و به عطیه گفتند حق ندارد به کسی خبر بدهد که چه بر سر همسرش آمده است . او بر جا خشک شده بود مگر سعید چه جرمی مرتکب شده است که این گونه در خیابان بازداشت می شود ؟

روزهای پس از آن برای او تنها در انتظار و سکوت گذشت و رفت و آمد دایم به مراجع قضایی تا مگر خبری از همسرش به دست آورد ، اما هشت ماه بی خبری کامل تنها پاسخش بود . سعید در این مدت در اداره اطلاعات زندان زنجان و بند 209 وزارت اطلاعات روزهای سختی را در سلول های انفرادی می گذراند . تحت آزارهای جسمی و روحی، بدون وکیل و بی خبری مطلق از خانواده اش .آن روزها تنها خواسته ماموران اطلاعات از این روزنامه نگار اعتراف تلویزیونی بود، شیوه ای قدیمی که مدتهاست توسط وزارت اطلاعات و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی برای تحت فشار قرار دادن و شکستن متهمان سیاسی استفاده می شود . آنها حتی برای فشار بیشتربر او برادرش، علیرضا را نیز مدت کوتاهی دستگیر کردند تا او تن به اعتراف تلویزیونی بدهد .آنها می خواستند سعید اعتراف کند که با خارج از کشور در ارتباط بوده و علیه نظام جمهوری اسلامی تبلیغ می کرده است

بعد از هشت ماه زندانی بودن به عطیه خبر دادند که سعید می تواند با سپردن وثیقه 500 میلیونی موقتا از زندان آزاد شود .

در حالیکه او هفت ماه از زندانش را در سلول انفرادی گذرانده بود و حالا با ناراحتی قلبی و کمردردهای شدید موقتا از زندان آزاد می شد بعد از مدتی دادگاه او برگزار شد و این روزنامه نگار با حکم قاضی صلواتی ، رییس شعبه 15دادگاه انقلاب به هشت سال زندان محکوم شد .

20 تیر ماه سال 88 که روزهای پر تب و تاب پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بود او توسط قاضی صلواتی دوباره به دادگاه انقلاب احضار شد و همان جا بود که بازداشت و روانه زندان شد . او توانست تلفنی به همسرش خبر بدهد که این بار برای اجرای حکم هشت سال زندانش به زندان اوین می رود . سعید بار دیگر به زندان رفت تا در بند 350 این زندان حکم 8 سال زندانی را که نمی دانست برای چه به آن محکوم شده بگذراند.

عطیه این روزها همیشه نگران سلامت همسرش است او که سوغات ماه ها انفرادی یعنی درد مدام قلب و کمر درد و ناراحتی های گوارشی را همیشه بر دوش دارد. او در ماه هایی که در سلول انفرادی بدون نور و هوای کافی محبوس بود به این بیماری ها مبتلا شد .

عطیه بارها اعلام کرده است که همسرش در زندان اوین به امکانات درمانی و به ویژه پزشک متخصص قلب دسترسی ندارد و تنها پزشک عمومی آن هم در فواصل خیلی طولانی همسرش را گاهی در زندان ویزیت می کند .او بارها برای مرخصی درمانی همسرش به مراجع قانونی مراجعه کرده است، اما تاکنون حتی نتوانسته برای یک روز برایش مرخصی بگیرد .

عطیه این روزها مدام نگران سرگیجه و ناراحتی قلبی همسرش است ، سعید شبها پاهایش بی حس می شود و روزها از درد قلب در عذاب است .عطیه معتقد است که همه این بیماری ها نتیجه استرس ها و اضطراب شدید روزها بازجویی و در زندان انفرادی بودن است .

او اما همچنان امیدوار است و روزها و شبهایش را به امید آزادی همسرش می گذراند. همسری که دیگر فقط 20 دقیقه در هفته صدایش را می شنود و او را از قاب گرفته شیشه می بیند . آیا تا پایان بهار امسال عطیه می تواند دوباره همسرش را بیرون از دیوارهای بلند ملاقات کند و آزادانه بار دیگر در خیابانهای شهر کوچکشان با یکدیگر قدم بزنند بدون آنکه کسی در تعقیب شان باشد ؟

منبع:http://khabarnegaran.info/article.php3?id_article=122

سعید متین پور،و سپری شدن چهار سال زندان،دریغ از یک روز مرخصی


چند روز دیگر که بگذرد چهار سال می شود که سعید متین پور، روزنامه نگار و فعال آذربایجانی پشت میله های زندان است...چند روز دیگر که بگذرد بیشتر از یکسال است که از ملاقات حضوری محروم بوده، چند روز دیگر که بگذرد نزدیک به سه سال است که حتی برای یک درمان ساده و یک آزمایش ساده او را به بیمارستان اعزام نکرده اند،سوغات ماه ها انفرادی برای او درد مدام قلب و کمر درد و ناراحتی های گوارشی است ...او سه نوروز را در زندان گذرانده